گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد سوم
[سوره البقرة ( 2): آیات 168 تا 171 ] ....



ص : 1355
اشاره
یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ( 168 ) إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ
تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ ( 169 ) وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً
( کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِي یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ ( 171 ЙЙ Π وَ لا یَهْتَدُونَ ( 170 ) وَ مَثَلُ الَّ
ص: 356
[سوره البقرة ( 2): آیه 168 ] .... ص : 356
اشاره
( یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ( 168
صفحه 178 از 286
ترجمه و شرح .... ص : 356
خداوند متعال در این آیه مبارکه جامعه را مورد خطاب قرار داده و آنان را بامر فطري رهبري میکند تا از چیزهاي پاکیزهاي که در
زمین روزي آنان کرده بهرهمند گردند و کسی را از آن باز نداشته و آنها را براي همه روا داشته و مباح شناخته است مشروط بر
اینکه جانب میانه روي را حفظ کرده و هرگز از طریقه عقل و فطرت تخطّی ننمایند و در اینمورد نباید از وسوسههاي شیطان پیروي
کنند زیرا نیرنگهاي شیطانی معمولا از طریق تمایلات خودنمائی میکند همان شیطانی که کالاي ممنوع را در مقابل آدم آراسته و
او را از کالاي مباح محروم ساخت شیطان به خیر و نیکی رهبري نمیکند بلکه همواره انسان را وامیدارد که از اندازه بیرون رفته و
احترام پروردگار را نگاه ندارد لذا انسان براي حفظ خود از وسوسههاي شیطانی ناچار است از نیروي عقلانی استمداد نماید اینک
میفرماید:
اي مردم از آنچه در زمین حلال و پاکیزه و بدون شبهه است بخورید و ص: 357
از گامهاي لغزنده شیطان و اعمال بد او که حلال را حرام و حرام را حلال میگرداند پیروي نکنید چون او دشمن آشکار شما است
و میخواهد با فریبش شما را بعذاب همیشگی خدا مبتلا سازد همچنانکه پدر شما را با وسوسه از بهشت بیرون آورد کالاي ممنوع
را در مقابل وي آراست و او را از کالاي مباح محروم کرد لذا از پیروي او احتراز نمائید زیرا کسی جز خدا حق ندارد چیزي را
حلال یا حرام نماید و اگر کسی در این خصوص دستور دیگري را قبول کند براي خدا شریک قرار داده است.
(168)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 357
ایها الناس از حلال اندر زمین خورد باید پاك و طیّب زان و این
لیک پر خطوات شیطان عنود پیرو نارید کانرا نیست سود
میدهد شیطان فریبت کز حلال هر چه خواهی صرف کن نبود ملال
شرط عدل آن است در اکل اي فقیر که نگردد زو قوي نفس شریر
می نگردد هیچ یعنی آن طعام صرف بر عصیان و لذات حرام
(168)
ص: 358
شان نزول .... ص : 358
بروایت ابن عباس این آیه در باره ثقیف خزاعۀ و بنی عامر و صعصعه و مدلج که اینان نوعی از زراعت و چهار پایان و بحیره و
سائبه و وصیله را بر حسب آئین جاهلیت بر خود حرام کرده بودند نازل گردیده و دستور میدهد آنچه را که خداوند متعال بر شما
حلال ساخته بر خود حرام نسازید.
بیضاوي نیز این شأن نزول را بدون ذکر راوي و قبائل و آنچه که تحریم نموده بودند ذکر کرده است.
و بطوریکه تاریخ مینویسد مشرکان و یهود پیش از بعثت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله گوشت شتر، روغن ماهی، تخم مرغ را
صفحه 179 از 286
حرام میدانستند و بعضی از مسیحیان نیز بعنوان ریاضت خود را بکارهاي سخت وامیداشتند این بود که آیه شریفه نازل شد و مردم
را باستفاده از غذاهاي حلال و پاك ترغیب نمود.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 358
قوله تعالی حَلالًا طَیِّباً.
طیب- یعنی پاك و گوارا، لذیذ، مورد پسند چنانکه در آیه 97 سوره نحل میفرماید:
فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَۀً و جمعش طیبات است چنانکه در آیه 4 سوره ص: 359
مائده میفرماید:
قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ.
و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی حلال چنانکه در آیه 2 سوره نساء میفرماید: )
وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ یعنی لا تتبدلوا الحرام بالحلال.
2) بمعنی شخص مؤمن چنانکه در آیه 37 سوره انفال میفرماید: )
لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ یعنی اهل الکفر من اهل الایمان.
بمعنی نیکو چنانکه در آیه 24 سوره ابراهیم میفرماید:
أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَۀً طَیِّبَۀً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَۀٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ یعنی کلمۀ حسنۀ و هی شهادة ان لا اله الا اللّه.
ص: 360
[سوره البقرة ( 2): آیه 169 ] .... ص : 360
اشاره
( إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ ( 169
ترجمه و شرح .... ص : 360
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند شیطان شما را بخیر و نیکی رهبري نمیکند و راه بسوي پاکیزهها را بانسان نمینماید
بلکه انسان را وامیدارد که از اندازه بیرون شود و احترام پروردگار را نگاه ندارد و حرمت عقل و منطق را پایمال کند و چه بسا
باعث میشود که انسان در اثر غرور و جاهطلبی خود سرانه حکمی از احکام اسلام را تغییر داده یا امر ناشایستهاي را از روي جهالت
و نادانی بآفریدگار نسبت دهد لذا هرگز شایسته نیست انسان عاقلی که بعمل خود احترام میگذارد چیزي بگوید که آن را نمیداند
تا چه رسد که این گفته بیبنیان در باره آفریدگار آسمان و زمین بوده باشد اینک میفرماید:
شیطان همواره شما را بکارهاي بد و زشت و آنچه که در نظر عقل ناپسند است از گناهان پنهان و آشکار فرمان میدهد و نیز بشما
صفحه 180 از 286
دستور میدهد و شما را وادار میکند که از روي جهل و نادانی نسبت بساحت قدس کبریائی آنچه را که نمیدانید بگوئید و نسبتهاي
ناروا از قبیل همتا و فرزند پروردگارتان بدهید و آنچه را که خداوند متعال حلال فرموده حرام و آنچه که حرام نموده بر خود حلال
( بدانید در صورتی که حلال و حرام با امر خدا باید باشد نه بخواهش نفس شما و دستور شیاطین. ( 169
ص: 361
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 361
دشمنی ز ابلیس میباشد عیان میکند بر سوء و زشتی امرتان
چون دهد بر باد کین خاك شما خندد او بر عقل ادراك شما
خاصه گر گوئید چیزي بر خدا که نمیدانید از جهل و عمی
(169)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 361
قوله تعالی إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ.
انما- بفتح و کسر همان انّ و انّ است که ماء کافّه بر آن داخل شده و معنی فقط. و این است جز این نیست میدهد چنانکه در آیه 6
سوره فصّلت میفرماید:
قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ.
انّماي اوّل بکسر و دومی بفتح است.
قاموس مینویسد: انّما بفتح و کسر هر دو مفید حصر است و هر که گوید افاده حصر مخصوص به انّما بکسر اول است سخنش
مردود است.
ولی صاحب اقرب الموارد معتقد است انّما بکسر مفید حصر و حرف حصر است، امّا به نظر جمهور انّما بفتح مفید حصر نیست لیکن
در آیه فوق هر دو مفید حصراند.
ص: 362
[سوره البقرة ( 2): آیه 170 ] .... ص : 362
اشاره
( وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ ( 170
ترجمه و شرح .... ص : 362
صفحه 181 از 286
خداوند متعال در این آیه مبارکه بوصف گروهی پرداخته که حرمت عقل را رعایت نمیکنند و در بند بدست آوردن معرفت
نیستند و چون آنان را به پیروي از آنچه خدا فرستاده میخوانند بر اوهام و خرافات پدران و پیشینیان خود جامد میمانند و میگویند
ما همواره از رفتار و عقیده پدران خود پیروي خواهیم نمود.
قرآن در ردّ سخنان آنها میگوید آیا شما چشم و گوش بسته از پدران خود پیروي میکنید حتی اگر آنها چیزي نمیفهمیدند و
گمراه بودند اینک میفرماید:
زمانی که بمشرکین و کفار گفته میشود آنچه را که خداوند متعال بوسیله رسولش در قرآن مجید نازل فرموده پیروي کنید و مطابق
دستورات قرآن رفتار نمائید جواب میدهند ما از دستورات قرآن پیروي نمیکنیم بلکه از آن عقاید و اعمالی که پدران و نیاکان
خود را بر آن یافته و آموختهایم پیروي میکنیم زیرا آنها بامور دینی از ما داناترند خداوند متعال در ردّ گفتار آنان میفرماید: أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص: 363
آیا اگر پدرانشان بچیزي نیندیشیده و بجائی ره نبرده باشند باز هم از آنها پیروي میکنند؟ در صورتی که پدران آنان جاهل بوده و
احکام حلال و حرام را نمیدانستند و سر دو راهی متحیر و سرگردان زندگی کردهاند لذا لازم است که از دلیل و برهان پیروي
کنند نه از پدران خویش.
(170)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 363
چون بر ایشان گفته شد که پیروي آورند از حق بوجه معنوي
آنچه بفرستاده حق ز آیات خویش بعد از آیتها که بفرستاد پیش
پیروي گفتند آیا هستمان آنچه ز آباء هست اندر دستمان
آنچه بر وي بودهاند آباء ما متفق باشد بر آن آراء ما
گر چه آن آبائشان بیمدرکند از هدایت دور و بر حق مشرکند
(170)
ص: 364
شأن نزول .... ص : 364
ابن عباس میگوید وقتی پیغمبر اکرم یهودیان را باسلام دعوت فرمودند آنها گفتند ما از پدران خود پیروي میکنیم زیرا آنان داناتر
و بهتر از ما بودهاند سپس این آیه نازل شد.
و بروایت ضحاك این آیه در باره کفار قریش نازل شده که وقتی پیغمبر اسلام آنها را دعوت فرمودند آنان گفتند که ما از پدران
خویش پیروي میکنیم.
تفسیر مجمع البیان نیز این قول را نقل کرده است.
بعقیده عطا آیه 171 نیز در باره یهودیان نازل گشته است.
صفحه 182 از 286
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 364
قوله تعالی بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا لفو: الفاء بمعنی پیدا کردن است چنانکه در آیه 25 سوره یوسف میفرماید:
وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَي الْبابِ یعنی شوهر آن زن را در کنار در پیدا کردند و دیدند در آنجاست و براي الفنیا معانی دیگري نیز نوشتهاند:
یعنی برخوردیم- پس از بررسی یافتیم که از ماده لفأ بمعنی پوست چوب را کندن. گوشت را از استخوان جدا کردن، زمین از مه و
غبار پاك شدن میباشد.
(مفردات راغب- معجم الفاظ القرآن الکریم- پرتوي از قرآن).
ص: 365
[سوره البقرة ( 2): آیه 171 ] .... ص : 365
اشاره
( وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِي یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ ( 171
ترجمه و شرح .... ص : 365
این آیه تمثیل کوتاه و سریعی براي نمایاندن حد دریافت آن آدم نمایان و پیروان گامهاي شیطان و گذشتگان نادان است.
همچنانکه شبان براي نگهبانی و حفظ گوسفندان در مواقع بروز خطر فریاد زده، و آنها را با خبر میسازد همانطور هم رسول اکرم
بمنظور رهبري جامعه کفار همواره آنان را با آیات قرآنی بدین اسلام دعوت میکند اما گمراهان از پندهاي او جز فریاد چیزي
درك نمیکنند و به سنتهاي قومی خود چسبیده و از هر دعوت سازندهاي رو گردانند و در برابر حقایق کوران و کران و لالان هستند
زیرا نیروهاي چشم و گوش و زبان انسانی خود را بکار نبرده و گرفتار جمود و مسخ شدهاند و استعداد عقلی آنان هم از حرکت باز
مانده است اینک میفرماید:
مثل کافران در شنیدن سخنان پیغمبران و نفهمیدن پند آنان مانند داستان کسی است که حیوانات را براي رهائی از چنگال خطرات
صدا میزند امّا آنها جز سر و صدا چیزي نمیشنوند و معانی گفتار او را درك نمیکنند پس ایشان در حقیقت أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 3، ص: 366
کراند زیرا سخن حق را نمیشنوند و گنگاند زیرا زبانشان بحقایق گویا نیست و کوراند براي اینکه دیده حق بین ندارند لذا چیزي
نمیفهمند و از نیروي عقل پیروي نمیکنند بلکه در تقلیدهاي کورکورانه و تعصبهاي غلط و اوهام و خرافات پدران و پیشینیان خود
جامد میمانند و بینش خود را بکار نینداخته و احترام نفس خویش را نگاه نمیدارند.
(171)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 366
صفحه 183 از 286
بر مثل این کافران بر داعیند آنچنانکه هر رمه بر راعیند
مر بهائم را کند ناعق صدا بشنوند اما نفهمند آن صدا
بل ز حیوانند بی ادراکتر خواندن ایشان بود دور از ثمر
ز آنکه آنها بشنوند آواز را لیک نتوانند فهم راز را
وین گره را غیر از آنکه نیست هوش هم ز بهر استماعی نیست گوش
از حجر در عقل و دانش کمترند نه همین گنگند یا کور و کرند
میپرستیدند از جهالت سنگرا همچو خود مصنوع بیفرهنگ را
مر شرف جویند از شیء خسیس بر چنین عقلی همی خندد بلیس
کس ز خوان منعمی نعمت خورد سجده و آنکه پیش لا شیء برد
(171)
ص: 367
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 367
قوله تعالی کَمَثَلِ الَّذِي یَنْعِقُ نعق- یعنی صیحه زدن، فریاد کشیدن چنانکه گفته میشود نعق الراعی بغنمه یعنی چوبان بگوسفندانش
بانگ زد و زجرشان کرد.
و همچنین میگویند: نعق المؤذن یعنی مؤذن صدایش را باذان گفتن بلند کرد و این لفظ یکبار در قرآن مجید آمده است چنانکه
میفرماید:
مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِي یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً یعنی حکایت کافران در اینکه سخن پیامبران را میشنوند اعتنا
نمیکنند چنان است که شخصی بحیوانی که جز صدائی و ندائی نمیشنود بانگ زند (لسان العرب- مقاییس اللغۀ- مفردات راغب
تفسیر نمونه- تفسیر المیزان).
ص: 368
توضیحات .... ص : 368
1) قوله تعالی یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیِّباً. )
این آیه یکی از ادله اصلی در اباحه بشمار میرود یعنی اصل در همه غذاهائی که در روي زمین وجود دارد حلال بودن است مگر
اینکه منعی از طرف شارع رسیده باشد لذا حرام بودن چیزي محتاج بدلیل است نه حلال بودن زیرا آنچه را که خداوند متعال در
روي زمین آفریده بخاطر استفاده بندگانش بوده و معنی ندارد که اصل اولی تحریم بوده باشد چنانکه در آیه 146 سوره انعام
میفرماید.
قُلْ لا أَجِ دُ فِی ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلی طاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ مَیْتَۀً ولی مفسرین اختلاف دارند در اینکه اصل در اشیاء اباحه
است یا حذر بعضی میگویند اشیاء ذاتا ممنوع و حرام است مگر در صورتی که دلیلی بر اباحه آنها داشته باشیم.
و عدهاي معتقدند که اصل در اشیاء اباحه است یعنی تا دلیلی بر حرمت آنها قائم نگردد شرعا مباح است و بعضی نیز در این موضوع
توقف نموده و اظهار نظر نکردهاند.
صفحه 184 از 286
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان میگوید: این آیه دلالت بر قول دوم دارد و مفاد آن نیز تأکید بر حکم عقل میباشد ولی اکثر
فقهاء باین آیه استدلال بر اباحه عامه نموده و گفتهاند براي بشر هر نوع تصرفیکه در زمین بخواهد انجام دهد مباح است مگر
تصرفات عدوانی و آنچه که از طرف شارع ص: 369
منعی در باره آن رسیده باشد که در اینصورت تصرفاتش از تصرفات عدوانی و شیطانی محسوب گشته و مشمول جمله وَ لا تَتَّبِعُوا
خُطُواتِ الشَّیْطانِ خواهد شد.
مرحوم علامه طباطبائی نیز در تفسیر المیزان مینویسد: احتمال دارد که کلمه اکل در این آیه مبارکه که میفرماید:
کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیِّباً بمعنی خوردن نباشد بلکه منظور از اکل هر گونه تصرف و استفاده باشد چنانکه در آیه 29 سوره
نساء میفرماید.
لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ و لذا انواع تصرفات در تمام اشیاء حلال و مباح است مگر در مواردي
که دلیل بر حرام بودن آن وارد شده باشد و معنی قاعده حلیت عامه همین است و همچنین از این آیه استفاده میگردد که
خودداري از حلال خدا بدون دلیل تشریع و حرام است لیکن جمله وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ بما میفهماند که یک سلسله امور در
ضمن آنها پیدا میشود که قدمهاي شیطان نام دارد و پیروي از آن ممنوع است و آیه مبارکه اصل قدم برداشتن را منع نکرده بلکه
میفرماید که این قدم نباید بجاي قدم شیطان گذاشته شود.
2) قوله تعالی إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ. )
عمل شیطان که از روي عداوت و بغض قدیمی انجام میدهد جز این نیست که انسان را با آنچه بر ضرر اوست امر میکند که در
نتیجه گنهکار و عاصی گشته و از مقامیکه در خور او بود پرت میگردد. و معنی امر شیطان بنا بقول بعضی از مفسرین همان دعوت
شیطان است بکارهاي زشت چنانکه میگویند: ص: 370
نفسی تأمرنی بکذا یعنی نفس من مرا بفلان چیز دعوت میکند و بعضی از مفسرین گفتهاند که شیطان آنان را حقیقتا بمعصیت امر
میکند و گاهی هم انسان این معنی را در خود احساس نموده و میبیند که انجام بعضی از طاعتها بر او سنگین و ارتکاب به بعضی از
معاصی مورد تمایل اوست و این همان امر شیطان و وسوسه اوست زیرا وسوسه جز صداي آهسته نیست که شیطان بواسطه آن
اعمالی در گوش انسان میخواند چنانکه در آیه 121 سوره انعام نیز میفرماید:
وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ.
و معلوم است که وحی عبارت از همان صداي مخفی و مرموز و احیانا تأثیرهاي ناآگاهانه است و فرق الهامات الهی با وساوس
شیطانی این است که موقع حصول الهامات الهی یک حالت انبساط و نشاط بانسان دست میدهد بخلاف وساوس شیطانی که چون
با فطرت هماهنگ نیست بهنگام حصول احساس یک نوع گرفتگی و ناراحتی در خود نموده و از کرده خود متأسف و پشیمان
خواهد شد. و نسبت بین سوء و فحشاء که شیطان بآن امر میکند عموم و خصوص مطلق است زیرا هر فحشائی بد است ولی هر عمل
بد ممکن است بحد فحشاء نرسیده باشد.
و قاضی بیضاوي در ذیل جمله وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ میگوید از این جمله استفاده میشود که خداوند متعال اتباع ظن را
ممنوع و تبعیت از علم را مجاز میداند و پس از بیان این موضوع مینویسد: اما اتباع ظن مجتهد بر چیزیکه ظن مؤدي بر آن است
چون مستند آن مدرك شرعی است لذا وجوب آن قطعی است زیرا ظن در طریق آن است چنانکه در کتب اصول مذکور است.
3) آیه شریفه وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ دلالت دارد بر اینکه ص: 371 )
اگر کسی بتواند صاحب نظر باشد و اجتهاد کند نباید از کسی تقلید نماید اما متابعت بعضی از افراد در مسائل دین در صورتی که
بدلیل ثابت کرده باشد که طرف تقلید یعنی مقلد وي بحق و محق است مانند انبیاء و مجتهدین این تقلید در حقیقت پیروي از
صفحه 185 از 286
دستور الهی بوده و جایز میباشد بعبارت دیگر تمسک بدلیل و اجتهاد در اصول دین بتمام افراد ضروري بوده و تقلید در آن جایز
نیست اما در فروع دین یا باید اجتهاد کرد یا بکسیکه با دلیل استحقاق مقلد بودن او ثابت گردیده تقلید نمود که این هم در حقیقت
اطاعت از دستور الهی و تبعیت از دلیل است اما توبیخ و نکوهش آیه شریفه در باره کسانی است که در اثر رسوخ افکار خرافی و
عصبیت قومی شیفته افرادي گشته و هرگز حاضر نیستند که رابطه خویشاوندي خود را با پدران خویش قطع نموده و تابع دلیل و
برهان گردند پدران آنان از حقایق دور بوده و بت میپرستیدند و اعمال و وظائفی که بین آنها معمول بوده اختراعات و بدعتهائی
بوده که مطابق میل و هواي نفسانی خود جعل نموده بودند لذا خداوند متعال میفرماید آیا شما چشم و گوش بسته از پدران و
نیاکان خویش پیروي میکنید حتی اگر آنها هیچ نمیفهمیدند و گمراه بودند؟ و در اینکه این افراد چه کسانی بودند که میگفتند
ما تابع پدران خود میباشم بین مفسرین اختلافی است.
عبد اللّه بن عباس و ضحاك گفتهاند: اینها مشرکین عرب بودند و دیگران میگویند: منظور از این افراد یهودیها بودند که وقتی بآنها
گفته شد تابع قران و دستور آن باشید جواب دادند ما تابع پدران خود میباشیم.
4) مردم در شنیدن کلام اللّه و سخنان حق سه قسمند. )
عدهاي اصلا حاضر نیستند کلمات حق و دستورات الهی را بشنوند و هر ص: 372
جا هم که سخن حق بمیان آید بیراهه میروند اینها هستند که اگر کلام حقی بگوششان بخورد غیر از صدا و ندائی چیزي نمیفهمند
مانند کفار و مغرضین.
گروهی براي شنیدن کلام الهی حاضر میشوند لکن باندازهاي نفهم و بیخردند که در باره آنچه که شنیدهاند اصلا تدبر و تفکر
ندارند و فقط بشنیدن الفاظ قانع گشته و ایمانشان تقلیدي و بدون دلیل و برهان میباشد و مقصود از کري و گنگی و کوري نیز در
آیه مورد بحث همین عدم تدبر و تفکر این گروه است زیرا چشم و گوش و زبانی جسمانی این افراد نوعا صحیح و سالم میباشد
بلکه قواي روحانی آنان در نتیجه عدم تدبر نابود گشته است لذا بدون تحقیق تحت تأثیر دیگران قرار گرفته و چشم و گوش بسته،
خود را تسلیم عقاید دیگران مینمایند و این نوع ایمان نتیجه اخروي نداشته فقط در دنیا جان و مالشان در کنف حمایت اسلام قرار
میگیرد.
لیکن قسم سوم آنهائی هستند که کلمات حق را استماع نموده و عقل و فکر خود را بکار انداخته و در آیات تکوینی و تدوینی
تعمق نموده و بقدر استعداد و موقعیت خود با نفس خود مجاهده کرده و مظفرانه طریق سیر بسوي حق را پیمودهاند و فقط این نوع
افراد است که از کري و کوري و گنگی دل نجات یافته و ایمان تحقیقی که مطابق عقل سلیم باشد بدست آوردهاند:
5) قوله تعالی مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِي یَنْعِقُ. )
بعضی از مفسرین میگویند مقصود این است: مثل کسانیکه دعوت تو را شنیدند و کافر شدند مانند چوپانی است که چهارپایان را
صدا میزند و آنها جز صدا چیزي نمیشنوند و معنی و مطلب را درك نمیکنند و اکثر مفسرین مانند ابن عباس و مجاهد و قتاده و
حسن و جبائی و طبري این قول را اختیار کردهاند ص: 373
لیکن برخی گفتهاند منظور این است که مثل کافران و مثل ما یا مثل کافران و مثل تو اي پیغمبر مانند مثل چوپان و چهار پایانی
است که صداي ترا میشنوند و تدبر و تعقل نمیکنند که مثل ثانی حذف و اکتفا بمثل اول شده است.
عدهاي نیز میگویند معنی آیه چنین است: که مثل کفار در موقع خواندن بتها مانند چوبانی است که بهائم را میخواند و چنانکه
خواننده بهائم نادان است خواننده سنگ و چوب و غیره جهلش بیشتر است زیرا بهائم صدا را میشنوند و نمیفهمند ولی بتها صدا
را هم نمیشنوند.
گروهی میگویند یعنی مثل کفار در اینکه بتهاي بیعقل و فهم را میخوانند مثل کسی است که چهارپایان را صدا میزند و حال
صفحه 186 از 286
آنکه آنها چیزي از آن نمیفهمند.
بعضی دیگر میگویند مقصود این است که مثل کافران مانند مثل گوسفندي است که دعوت چوپان را نمیفهمد و جز صداي او
چیزي را نمیشنود و خداوند متعال در اینجا مثل ثانی را بناعق اضافه فرموده و در معنی اضافه به منعوق به یعنی بهائم است.
ص: 374
روایات .... ص : 374
1) شیخ مرحوم در تهذیب ذیل آیه یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود رسول )
اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند عبادت هفتاد جزء است افضل آنها طلب مال حلال و روزي حلال است.
2) عبد الرحمن میگوید از امام جعفر صادق علیه السّلام سؤال کردم کسی قسم یاد کرده که سر فرزند خود را ببرد این کار از نظر )
شما چگونه است؟ حضرت فرمودند این عمل از خطوات شیطان است و قدمهاي اوست.
3) منصور بن جازم میگوید: امام جعفر صادق علیه السّلام بمن فرمودند کار طارق را نشنیدهاي؟ سپس فرمود طارق مرد )
بردهفروشی در مدینه بود و خدمت امام محمّد باقر علیه السّلام رسیده و گفت من به طلاق و عتاق قسم یاد کرده و نذر نمودهام یعنی
زنان خود را طلاق داده و بندگانم را آزاد سازم حضرت فرمودند اي طارق این کار از خطوات شیطان است.
4) حضرت امام محمّد باقر و امام جعفر صادق علیهما السّلام فرمودند از جمله خطوات شیطان است قسم خوردن بطلاق و نذر )
کردن در راه معصیت و هر گونه قسمی که بغیر خدا باشد.
مرحوم علامه طباطبائی نوشتهاند: منظور از قسم بغیر خدا قسم غیر شرعی است که آثار شرعی بر آن مترتب نمیباشد یا اینکه منظور
قسم خوردن بچیزهائی است که خداوند متعال بآن قسم یاد نکرده و احترام و عظمتی ندارد.
5) در کافی از امام جعفر صادق علیه السّلام از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده که فرمودند: أنوار العرفان فی تفسیر )
القرآن، ج 3، ص: 375
کل بدعۀ ضلالۀ و کل ضلالۀ فی النار و در آیه 60 سوره یونس نیز میفرماید:
قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَی اللَّهِ تَفْتَرُونَ وَ ما ظَنُّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ.
6) در کافی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت نموده که آن حضرت فرمودند انهاك عن خصلتین فیها هلاك الرجال انهاك )
ان تدین اللّه بالباطل و تفتی الناس بما لا تعلم ( 7) مرحوم کلینی در ذیل آیه وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا از هشام روایت کرده که میگوید
حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام بمن فرمودند اي هشام خداوند متعال در قرآن مجیدش صاحبان عقل و فهم را بآیه: فَبَشِّرْ عِبادِ
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ مژده داده و کسانیکه نادان و بیخردند بآیه وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ و بآیۀ: مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا مذمت نموده است.
8) علی بن ابراهیم بسند خود از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت در ذیل آیه مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا فرمودند )
بهائم را وقتی صاحبانش زجر و شکنجه میدهند صدائی میشنوند ولی چیزي نمیفهمند کفار هم مانند چهارپایان وقتی براي آنها
آیات قرآن قرائت میشود و ایمان بخدا را بآنان عرضه میدارند چیزي نمیفهمند.
9) در تفسیر مجمع البیان از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت نموده که آنحضرت فرمودند دعوت اسلام براي بیگانگان مانند )
صداي شبان است براي گله گوسفند که جز فریاد چیزي نمیشنوند.
ص: 376
تجزیه و ترکیب .... ص : 376
صفحه 187 از 286
قوله تعالی یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیِّباً کلمه حلالا حال براي کلمه ما که موصوله میباشد و کلمه طیبا صفت است
براي حلالا.
ولی بنا بعقیده بعضی از مفسرین کلمه حلالا صفت است براي مصدر محذوف که کلمه شیئا میباشد و کلمه طیبا صفت بعد از
صفت است.
قوله تعالی قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا چون کلمه الفینا که دو مفعول میخواهد در اینجا بمعنی وجدنا میباشد لذا بیک مفعول
متعدي شده است او لو کان آبائهم استفهام تعجبی، واو عطف و تقدیر جواب شرط: یعنی اگر پدرانشان هم نه پیرو عقل بودند و نه
رهبري رهبران بحق باز باید از آنها چشم و گوش بسته پیروي کنند؟! قوله تعالی لا یَسْمَعُ إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ کلمه دعاء
مفعول کلمه یسمع میباشد و کلمه صم خبر است براي مبتداي محذوف که کلمه هم میباشد.
ص: 377
[سوره البقرة ( 2): آیات 172 تا 176 ] .... ص : 377
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ ( 172 ) إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَۀَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ
وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْ طُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 173 ) إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ
یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَۀِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ( 174 ) أُولئِکَ
الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَۀَ بِالْهُدي وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ ( 175 ) ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِی
( الْکِتابِ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ ( 176
ص: 378
[سوره البقرة ( 2): آیه 172 ] .... ص : 378
اشاره
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ ( 172
ترجمه و شرح .... ص : 378
خداوند متعال پس از نداء عام یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ در این آیه متصفین بایمان را مورد خطاب قرار داده و بیان میکند
مؤمنین که در پرتو و رهبري آئین حدود حلال و طیب را شناخته و باید روزي خود را از طیبات گزینند باید پیوسته و با هر روزي
چشم بولیّ نعمت داشته و سپاسگزار او و فرمانبر خواست او باشند اگر فقط او را میپرستند اینک میفرماید:
اي کسانیکه بخدا ایمان آوردهاید از چیزهاي پاك و پاکیزه و حلال و از غذاهاي گوارا که نصیب شما کردهایم بخورید و شکر
خداي را بجا آورید اگر بحقیقت باو گرویده و ایمان آوردهاید و عبادت را مختص بخدا دانسته و به ولی نعمت بودن او اقرار دارید
صفحه 188 از 286
زیرا عبادت بخدا کامل نمیگردد مگر بشکر و سپاسگزاري و مصرف نعمتهاي او در راهی که موجب رضاي منعم است.
(172)
ص: 379
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 379
اي گروه مؤمنان اندر حیات رزقهاي خود خورید از طیبات
شکر نعمت پس کنید از هر چه هست گر شما خود بندهاید و حقپرست
(172)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 379
قوله تعالی إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ ایا- ضمیر منفصل منصوب است، ضمایر نصب براي روشن شدن مرجع ضمیر بآن داخل میشوند
مانند نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ و مثل إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ مفردات مینویسد: آن لفظی است که ضمایر نصب بآن لاحق میشوند ولی
زجاج آن را اسم ظاهر میداند.
و اقوال دیگري نیز در باره آن بشرح زیر نقل گردیده است:
1) لفظ ایا ضمیر است و ما بعد آن اسمی است که بآن اضافه شده و آنچه را که مراد متکلم یا غایب یا مخاطب است تفسیر میکند )
چنانکه در آیه 40 سوره بقره میفرماید: ص: 380
فَإِیَّايَ فَارْهَبُونِ ( 2) لفظ ایا و آنچه بآن پیوسته شده است ضمیر میباشد.
3) کلمه ایا ضمیر است و بعد از آن حروفی است که مراد را بیان میکند ( 4) لفظ ایا عماد است و بعد از آن ضمیر میباشد و کسیکه )
کلمه ایا را مشتق دانسته اشتباه کرده است و به هشت صورت خوانده شده که بخاطر رعایت اختصار از آنها خودداري میشود.
ص: 381
[سوره البقرة ( 2): آیه 173 ] .... ص : 381
اشاره
( إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَۀَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 173
ترجمه و شرح .... ص : 381
خداوند در این آیه شریفه پارهاي از غذاهاي خبیث و فاسدي که براي جسم و جان آدمی زیانهاي مختلفی دارند حرام کردهاند البته
کلمه انما ناظر بحصر نسبی است تا آنچه در آئین اهل کتاب حرام شده تثبیت گردد و آنچه حلال گشته تحریم گردد لذا مفهوم
صفحه 189 از 286
مخالف ندارد تا غیر اینها مانند گوشت سباع و حشرات حلال باشد. با وجود این دین اسلام حساب ناچاري را نیز در نظر گرفته و در
برابر اضطرار حرمت و منع را از میان برداشته است ولی بهمان اندازه که ضرورت ایجاب میکند بیآنکه از حد بگذرد اما چون
تشخیص اضطرار مجوز و مراعات شرائط آن بسی دشوار است لذا بیان میکند: کسیکه ناچار شد و از آن محرّمات خورد گناهی بر
او نیست و خدا بخشنده و مهربان است اینک میفرماید:
همانا خداوند متعال بر شما حرام کرده است خوردن گوشت مردار یعنی ص: 382
حیوانیکه بمرگ طبیعی مرده یا بخلاف دستور شرع کشته شود و خون البته خونی که در رگها جریان دارد نه خونی که پس از ذبح
در گوشت میباشد و گوشت خوك و حیوانیکه بنام غیر خدا کشته شده باشد یعنی در موقع ذبح بسم اللّه نگفته باشند یا مانند دوره
جاهلیت نام بتها را بر آن صدا زده و بنام آنها قربانی کرده باشند و اگر کسی بر اثر گرسنگی یا اکراه ناچار و مضطر بخوردن از این
محرمات شود و خوردنش از راه سرکشی و دشمنی به نهی الهی نباشد و باندازهاي که از گرسنگی بمیرد از آنها بخورد گناهی بر او
نیست زیرا خداوند آمرزنده لغزشها و نسبت بمردم مهربان است و از مهربانی اوست که خوردن حرام را در حال اضطرار بر شما
اجازه داده و راضی بضرر و زیان بندگانش نمیباشد.
(173)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 382
بر شما مردار و خون آمد حلال باز لحم خوك از رب الانام
و آنچه شد بر پا بذبح او صدا در مقام قصد بر غیر خدا
جز بغیر باغ و عاد از اضطرار نیست حکمی بر حرام از کردگار
باغ افراط است نزد اهل حق عاد هم تقصیر در سدّ رمق
اندرین صورت نباشد جرم و بیم کو باهل دین غفور است و رحیم
(173)
ص: 383
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 383
قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ غفر- پوشاندن و مستور کردن و غفران گناه مستور و ناپدید کردن آن است چنانکه در آیه 25 سوره
ص میفرماید:
فَغَفَرْنا لَهُ ذلِکَ و غفران و مغفرت هر دو مصدرند یعنی آمرزیدن چنانکه در آیه 285 و 221 سوره بقره میفرماید:
قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِ یرُ- وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلَی الْجَنَّۀِ وَ الْمَغْفِرَةِ کلمه غفران فقط یکبار و کلمه مغفرة 28 بار در
قرآن آمده است.
و از این ماده است:
غفار و غفور- هر دو صیغه مبالغه و هر دو از اسماء حسنیاند یعنی بسیار آمرزنده چنانکه در آیه 173 سوره بقره و 42 سوره غافر
میفرماید:
صفحه 190 از 286
إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ- وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ البته کلمه غفار در افاده مبالغه بعلت زیادت حروف از غفور ابلغ است و چهار
بار در ضمن آیات قرآن بکار برده شده است.
استغفار- یعنی طلب مغفرت چنانکه در آیه 114 سوره توبه میفرماید:
وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ ص: 384
غافر- یعنی آمرزنده چنانکه در آیه 3 سوره مؤمن میفرماید:
غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقابِ- و کلمه استغفار در ضمن آیات قرآن در سه معنی بکار برده شده است:
1) بمعنی طلب آمرزش چنانکه در آیه 90 سوره هود میفرماید: )
وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ:
2) بمعنی نماز چنانکه در آیه 17 سوره آل عمران میفرماید: )
وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ ( 3) بمعنی خود آمرزش خواستن از ارتکاب بگناه چنانکه در آیه 29 سوره یوسف میفرماید:
وَ اسْتَغْفِرِي لِذَنْبِکِ إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئِینَ
ص: 385
[سوره البقرة ( 2): آیه 174 ] .... ص : 385
اشاره
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَۀِ وَ
( لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ( 174
ترجمه و شرح .... ص : 385
خداوند متعال پس از بیان اصول حلال و حرام تغذیه در این آیه مبارکه نیز علماء یهود و نصاري را که بمنظور حفظ موقعیت خود
در جامعه قسمتی از احکام کتب آسمانی را تحریف نموده و تغییر میدادند مورد سرزنش و نکوهش قرار داده و بیان میکند آنان با
کردار خود رو بآتش روانند و تو گویی آنچه در بهاي کتمان و بهتان بدست میآورند و میخورند آتشی در میان شکمهاي ایشان
است و در روز قیامت که حجابها و موانع از میان میرود خداوند بآنها روي سخن ندارد و چون قابلیّت رشد و تزکیه روحشان تباه
گشته خداوندي که هر متعدّي را پاك میکند آنها را تزکیه نمیکند و عذاب دردناکی در انتظار آنها است اینک میفرماید:
آنانکه از علماء یهود پنهان میکنند از کتاب تورات آنچه را که پروردگار متعال در باره بشارت دین اسلام و بعثت رسول اکرم و
اوصاف او نازل کرده است ص: 386
و در برابر این عملشان بهاء اندك و مبلغ مختصري از عوام رشوه میگیرند این گروه غیر آتش چیزي نمیخورند و آنچه میخورند
سیرت و باطن آن آتشی است که روز قیامت آنها را خواهد سوزانید زیرا هدایا و اموالی که از این رهگذر بدست میآورند چون از
راه نادرست و غیر حق است پس گویا اکنون آتش میخورند این است که خداوند متعال از شدت غضبی که نسبت بآنها دارد روز
قیامت از روي لطف و مهربانی با آنان سخن نمیگوید و آنها را با آمرزش گناهانشان از پلیدي پاك و پاکیزه نمیکند و براي آنان
صفحه 191 از 286
شکنجه و عذاب دردناك مهیا است.
از این آیه استفاده میشود: گرفتن رشوه یا پول براي تغییر حکم خدا یا کتمان آن بزرگترین گناه غیر قابل عفو است.
(174)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 386
آنکسانیکه بپوشند از عتاب آنچه نازل کرد حقشان از کتاب
میفروشند آن کمال بیعدیل از ره نقصان بشیء بس قلیل
آنکه بفروشد فزونی را بکم نیست هیچش غیر از آتش در شکم
بهر ایشان گفت زان ما یأکلون کی خورند از غیر نار اندر بطون
نه سخن گوید مر ایشانرا خدا نه کند پاکیزهشان از ناروا
چون نگردند از هواي نفس پاك هست ایشان را عذاب دردناك
(174)
ص: 387
شان نزول .... ص : 387
بعقیده عکرمه آیه 174 در باره یهود نازل گردیده و از ابن عباس و عدهاي دیگر نقل گردیده که این آیه در خصوص رؤساي یهود
و علماء آنان نازل گردیده که از عوام یهود تحف و هدایا میگرفتند و امیدوار بودند که پیغمبر اسلام از طایفه آنان باشد وقتی که
پیغمبر اکرم مبعوث شد از ترس زوال ریاست خود صفات پیغمبر اسلام را تغییر دادند و گفتند این پیامبر آن رسول معهود در تورات
نیست سپس خداوند متعال این آیه را نازل فرمودند. و نیز گفتهاند که این آیه در باره کعب الاشرف و کعب بن اسد و مالک بن
الصیف و حیّی و یاسر پسران اخطب نازل گردیده که بعوام یهود میگفتند خداوند پیامبري خواهد فرستاد که از شرب خمر و عمل
زنا و گرفتن ربا نهی خواهد کرد و نام او محمّد صلّی اللّه علیه و آله است هنگامیکه پیغمبر اسلام مبعوث گردید گفتند این پیامبر
آن پیامبر معهود در تورات نیست او هنوز ظهور نکرده و نشانههاي او کوتاهی قد و ازرقی چشم اوست و باین سخنانشان صفات
پیغمبر اسلام را تغییر داده و حق را کتمان میکردند لذا این آیه نازل شد.
ص: 388
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 388
قوله تعالی ثَمَناً قَلِیلًا ثمن- بفتح اول و دوم قیمت و بهاء و نرخ است از براي چیزي که بایع و فروشنده در مقابل مبیع و کالاي خود
میگیرد خواه پول باشد یا متاع و هر چیزي که در عوض چیزي دیگر بدست آید ثمن آن است و جمع آن اثمان و اثمن و اثمنۀ
است چنانکه در آیه 20 سوره یوسف میفرماید:
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ این آیه در ده محل از قرآن بصورت ثمنا آمده و همه در باره عوض کردن آیات خدا و یا پیمان
صفحه 192 از 286
خدا بقیمتی مثل مقام و پول و استراحت است و در نه محل از محلهاي دهگانه قلیلا صفت ثمنا آمده است و در تمام موارد شري و
اشتري بکار برده شده است.
و از ثلاثی مجرد این ریشه هشت اسم عدد و یازده اسم دیگر بر رویهم نوزده بار در سیزده سوره و در نوزده آیه در قرآن مجید
آمده است.
ص: 389
[سوره البقرة ( 2): آیه 175 ] .... ص : 389
اشاره
( أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَۀَ بِالْهُدي وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ ( 175
ترجمه و شرح .... ص : 389
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که علماء یهود و نصاري بجاي اینکه از علم و دانش خود بمنظور پیروي از حقیقت و
رهبري دیگران استفاده کنند ضلالت را بجاي هدایت و عذاب را بجاي مغفرت گرفتند چگونه این گروه شعلههاي دوزخ را بر خود
گوارا نموده و با چه قدرتی عذاب گناهان خود و دیگران را تحمل خواهند کرد اینک میفرماید:
آنهائیکه احکام الهی را کتمان کردند و حقایق را بمردم نگفتند اینها همان اشخاصی هستند که گمراهی را با هدایت و عذاب را با
آمرزش مبادله کردهاند راستی چگونه در شعلههاي آتشین جهنم صبر خواهند نمود؟ و چه چیز آنها را بر آتش جهنم شکیبا و
بیباك نموده است که اعمالیکه موجب گرفتاري آنان در آتش است با دست خود انجام داده و خود را بعذاب الهی و آتش دوزخ
مبتلا میسازند بسی جاي شگفت است.
(175)
ص: 390
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 390
این گروهند آنکه بخریدند باز گمرهی را بر هدایت از مجاز
هم عذاب آخرت بر مغفرت تا در این سودا چه باشد معذرت
چه شکیبا کرده ایشان را بنار اینست صبر بدمآل ناگوار
(175)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 390
صفحه 193 از 286
قوله تعالی اشْتَرَوُا الضَّلالَۀَ بِالْهُدي ضلل و ضلال و ضلالت- بمعنی گمراهی و انحراف از حق است چنانکه در آیه 74 سوره انعام
میفرماید:
إِنِّی أَراكَ وَ قَوْمَکَ فِی ضَ لالٍ مُبِینٍ البته ضلال پیوسته بمعنی انحراف دینی و عملی یعنی کفر و معصیت نیست بلکه ضلال اعم از
این دو معنی است چنانکه در آیه 95 سوره یوسف میفرماید:
تَاللَّهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلالِکَ الْقَدِیمِ ص: 391
یعنی بخدا تو در مبالغه و انحراف دیرین خود هستی و همان فرط علاقه بیوسف باین خیال و این سخن سبب شده است ظاهرا
نظرشان مبالغه در حبّ یوسف و برادرش بود.
و از این ماده است:
اضلال- یعنی منحرف کردن و گمراه نمودن چنانکه در آیه 79 سوره طه میفرماید:
وَ أَضَ لَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدي ضال- یعنی منحرف از حق و گمراه و جمعش ضالون است چنانکه در آیه 32 سوره مصطفین
میفرماید:
وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ تضلیل- یعنی منحرف کردن و ضایع نمودن چنانکه در آیه 2 سوره فیل میفرماید:
أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ اضل- یعنی گمراهتر چنانکه در آیه 60 سوره مائده میفرماید:
أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ لفظ ضلال در ضمن آیات قرآن با چهار وصف مبین- قدیم بعید- کبیر توصیف شده
است و در قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی فریب دادن چنانکه در آیه 62 سوره یس میفرماید: )
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلا کَثِیراً یعنی لقد اغوي منکم ابلیس خلقا کثیرا فکفروا ص: 392
2) بمعنی لغزیدن از حق چنانکه در آیه 113 سوره نساء میفرماید: )
وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَۀٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوكَ
یعنی ان یستزلوك.
3) بمعنی زیانکاري چنانکه در آیه 25 سوره مؤمن میفرماید: )
وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ یعنی الا فی خسار ( 4) بمعنی بدبختی چنانکه در آیه 9 سوره ملک میفرماید:
إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ کَبِیرٍ یعنی شقاء طویلا ( 5) بمعنی باطل کردن چنانکه در آیه 4 سوره محمّد میفرماید:
وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِ لَّ أَعْمالَهُمْ یعنی فلن یبطل اعمالهم ( 6) بمعنی خطا کاري چنانکه در آیه 36 سوره احزاب
میفرماید:
وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً یعنی اخطأ طریقا طویلا ( 7) بمعنی فراموشی چنانکه در آیه 282 سوره بقره میفرماید:
أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما یعنی ان تنسا احد المرأتین الشهاده فتذکر احدیهما الاخري.
8) بمعنی گمراهی چنانکه در آیه 125 سوره انعام میفرماید: )
وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً
ص: 393
[سوره البقرة ( 2): آیه 176 ] .... ص : 393
اشاره
صفحه 194 از 286
اشاره
( ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِی الْکِتابِ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ ( 176
ترجمه و شرح .... ص : 393
خداوند متعال در این آیه شریفه علّت کیفر نمودن علماء یهود و نصاري را بیان کرده و توضیح میدهد که آنان کتابهاي آسمانی را
که بخاطر هدایت و رهبري بشر فرستاده شده و وظیفه علماء در این زمینه حفظ احکام و رهبري پیروان به حقیقت است نه اینکه از
اظهار حقایق خودداري نموده و حتی کتاب خدا را تحریف نمایند لذا خداوند در این آیه تحریف و تغییر دادن کتاب آسمانی را
گناه بزرگ شمرده و آن را سبب جدائی پیروان و گمراهی آنان از طریق خداپرستی دانسته است پس اگر با تحریف و کتمان در
کتاب که زبان حق است اختلاف راه یافت انسان از خود و افراد از اجتماع جدا میشود و همه با هم در این جهان هماهنگ
ناهماهنگ و جدا جدا میگردند اینک میفرماید:
این عذاب شدیدي که نصیب آنها میشود همه بخاطر آن است که خداوند متعال کتاب آسمانی تورات را براستی و درستی و توأم با
علائم و نشانههاي نبوت پیغمبر اکرم نازل کرده و آنانکه در کتاب آسمانی اختلاف نمودند و برخی از آن را قبول کرده و ببعضی
کافر شدند و یا با تحریف و کتمان بین مردم اختلاف بوجود ص: 394
آوردند خود را بضلالت افکنده و هرگز بحقیقت راه نخواهند یافت بلکه در خلاف و شکاف عمیقی قرار گرفتند و دور از رحمت
حقند و این تعبیر اشاره باین است که ایمان همیشه رمز وحدت اجتماع بوده در صورتی که کفر و ضلال وسیله جدائی و پراکندگی
عمیقی خواهد شد.
از این آیه استفاده میشود:
اگر علماء و وعاظ و گویندگان بمنظور منافع مادي و اغراض فاسد حقیقتی را از اصول و معارف دین پنهان کنند و از اظهار آن
براي هدایت مردم خودداري نمایند از طریق راستی و درستی بدور افتاده و مستوجب کیفر خواهند بود.
(176)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 394
این است بهر آنکه انزال کتاب از خدا حق است و بر عین صواب
و آن کسان که اختلاف اندر کتاب میکنند اندر شقاقند و عذاب
این تخالف نزد اهل علم و دید گشت باعث بر شقاقی بس بعید
(176)
ص: 395
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 395
قوله تعالی نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ حق- یعنی ثابت، ضد باطل چنانکه در آیه 61 سوره بقره میفرماید:
صفحه 195 از 286
وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ قید بغیر الحق مفهوم مخالف ندارد بلکه صفت فعل پیامبران است.
از این ماده است.
حقیق- سزاوار و محقّ چنانکه در آیه 105 سوره اعراف میفرماید:
حَقِیقٌ عَلی أَنْ لا أَقُولَ عَلَی اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ حاقۀ- یکی از نامهاي قیامت و جهنم است که عذاب در آن ثابت است چنانکه در آیه 1 و 2
و 3 سوره حاقه میفرماید:
الْحَاقَّۀُ مَا الْحَاقَّۀُ وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّۀُ و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی خدا چنانکه در آیه 3 سوره و العصر میفرماید: )
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ یعنی و تواصوا باللّه انه اللّه.
2) بمعنی قرآن چنانکه در آیه 5 سوره ق میفرماید: )
بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ یعنی بالقرآن لما جاءهم ص: 396
این معنی در قرآن بسیار آمده است.
3) بمعنی اسلام چنانکه در آیه 81 سوره اسراء میفرماید: )
قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ یعنی الاسلام ( 4) بمعنی توحید چنانکه در آیه 75 سوره قصص میفرماید:
فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ یعنی التوحید للّه ( 5) بمعنی عدل چنانکه در آیه 25 سوره نور میفرماید:
یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ یعنی خدا کیفر آنانرا بطور عادلانه خواهد داد.
6) بمعنی درستی چنانکه در آیه 4 سوره یونس میفرماید: )
إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً وَعْدَ اللَّهِ حَ  قا یعنی صدقا فی المرجع الیه ( 7) بمعنی واجب شدن چنانکه در آیه 6 سوره مؤمن میفرماید:
وَ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَۀُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی وجبت کلمۀ العذاب علیهم:
8) بمعنی خود حق یعنی عکس باطل چنانکه در آیه 6 سوره حج میفرماید: )
ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ:
9) بمعنی وام و قرض چنانکه در آیه 282 سوره بقره میفرماید: )
فَإِنْ کانَ الَّذِي عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهاً أَوْ ضَعِیفاً.
10 ) بمعنی سزاوار چنانکه در آیه 13 سوره توبه میفرماید: ص: 397 )
وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ یعنی اولی بالملک منه.
11 ) بمعنی بهره و سود چنانکه در آیه 146 سوره ذاریات میفرماید: )
وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ.
12 ) بمعنی نیاز چنانکه در آیه 79 سوره هود میفرماید: )
قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ.
13 ) بمعنی آشکار چنانکه در آیه 146 بقره میفرماید: )
وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ یعنی العلانیۀ.
ص: 398
توضیحات .... ص : 398
صفحه 196 از 286
1) تفسیر اطیب البیان در ذیل جمله وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ مینویسد: شکر بر چهار قسم است اول شکر قلبی و آن عبارت از این است که )
شکرگزار قلبا اعتقاد داشته باشد که تمام نعمتها از طرف خداوند متعال و مستند باوست و بوسائل ظاهري از قبیل جاه و مقام و علم و
قدرت و غیر اینها مستند نداند و مثل قارون نباشد که وقتی باو گفته شد احسن کما احسن اللّه الیک در جواب بگوید:
انما اوتیته علی علم عندي. دوم شکر عملی و آن عبارت است از اینکه هر نعمتی را براي آن غرضی که آفریده شده صرف نماید.
سوم شکر لسانی بدینمعنی که با زبانش اظهار تشکر و قدردانی نماید. چهارم شکر جوارحی یعنی خدا را بوسیله اعضاء و جوارحش
عبادت و اطاعت کند نماز و روزه و سایر واجبات و مستحبات را بجاي آورده و از سجده شکر که طبق اخبار و احادیث در پنج
( مورد شمرده شده ( 1) در مورد افاضه نعمت ( 2) در خصوص رفع بلا ( 3) در موقع تذکر نعمتهاي گذشته ( 4) در باره دفع بلیات ( 5
براي موفقیت در عبادت غفلت نورزد ( 2) در آیه مبارکه إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَۀَ خداوند متعال بعضی چیزها را که داخل طیبات
نیست و از تحت حلیت خارج و از خبائث بشمار میرود استثناء میفرماید که بعضی از آنها بعلّت داشتن زیانهاي بهداشتی و جسمانی
مانند خوردن مردار حیوان حلال گوشت و خون و گوشت خوك و بعض دیگر بعلّت داشتن زیان روانی و معنوي مانند گوشت
حیوانیکه بروش اهل شرك ذبح گردیده و بغیر اسم خدا کشته شود ممنوع گردیده است و در باره خوردن گوشت خوك أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص: 399
که در اوایل سده اول هجري حرام گردیده و بعد از قرنها معلوم گشته که در بدن این حیوان کرمهاي پرگزندي وجود دارد بعضی
از اشخاص مجادله نموده و میگویند: با وجود وسائل پیشرفته علمی این خطر از بین رفته است زیرا میتوان بآسانی گزند این کرمها را
از میان برداشت ولی این افراد یک موضوع را فراموش کردهاند و آن این است که سیزده قرن لازم بوده است تا یک آسیب خوك
کشف گردد و از کجا میتوان اطمینان داشت که در این گوشت آفتهاي دیگري که هنوز کشف نشده وجود نداشته باشد آیا دینی
که هزار و سیصد سال بر علم پیشی داشته شایسته آن نیست که قوانین و دستورات آن پیروي گردد و حرام آن را حرام و حلال آن
را حلال بدانند؟! و اگر بگویند امروز میتوان با وسائل بهداشتی و یا با پختن گوشت خوك در حرارت زیاد تمام انگلهاي موجود در
آن را از بین برد؟ جواب گفته میشود:
باز هم زیان گوشت قابل انکار نیست زیرا این حیوان حتی نزد اروپائیان که گوشت آن را میخورند سمبل بیغیرتی و حیوانی است
بسیار کثیف که در امور جنسی نیز فوق العاده بیتفاوت و لاابالی میباشد و در اخلاق و روحیات اشخاصیکه از آن میخورند اثر
میگذارد و صفت بیبندوباري و بیتوجهی بمسائل ناموسی را که از اوصاف بارز این حیوان است بخورنده آن منتقل میسازد.
3) در آیه مبارکه فَمَنِ اضْ طُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ پروردگار متعال خوردن خبائث را در اضطرار بلا مانع شمرده زیرا حفظ جان واجب )
است و این یک اصل کلی است و چون صورت اطلاق دارد شامل سایر موارد از قبیل تکالیف وضع حقوقی و جزائی نیز حکومت
دارد و فقهاء گرام در تمام موارد براي رفع حکم ص: 400
از مضطر باین آیه استدلال میفرمایند لذا اجراء احکام مقرر در دین اسلام مختص حالت عادي است چنانکه میفرماید: وَ ما جَعَلَ
عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ و کلمه باغ در برخی از احادیث بظالم و کلمه عاد بغاصب تفسیر شده است و در حدیث دیگر میفرماید:
باغی بکس گفته میشود که بامام مخالفت کرده باشد و عادي بشخصی اطلاق میشود که دزدي نموده باشد و در جاي دیگر باغی به
شکارچی و عادي بسارق گفته شده است پس کسیکه ناچار باشد بر اکل میته بدون اینکه از راه طغیان و فساد بدست آورده یا از
روي ظلم و تعدي پیدا نموده یا قصد تعدي و عدوان داشته باشد مأذون است بقدر سد رمق و حفظ جان از آن بخورد و گناهی
ندارد ولی براي اشخاص عادي و باغی در حال اضطرار نیز اکل میته حلال نیست چنانکه نماز اینگونه افراد در مسافرت نیز تمام
است و اگر مسافرتشان در ماه رمضان اتفاق افتد واجب است روزه هم بگیرد اگر چه براي باغی و عادي نیز بنا بحکم عقل و بخاطر
حفظ جان واجب است از این گوشتها بخورد و این وجوب از مسئوولیت آنان نمیکاهد و گناه آن در نامه اعمالشان نوشته میشود.
صفحه 197 از 286
البته محرمات در دین مقدس اسلام منحصر باین چهار نوع نیست بلکه محرمات دیگري نیز وجود دارد که در محلش توضیح داده
خواهد شد لذا حصریکه در اینجا از کلمه انما مستفاد میگردد حصر حقیقی نیست بلکه حصر اضافی است یعنی در مقام برطرف
ساختن موهوماتی است که مردم آن زمان بر آن مبتلا بودند و از پیش خود چیزهائی را حرام کرده و بخود نسبت میدادند.
4) ابن عباس و قتاده و سدي معتقدند که منظور از جمله یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ کتمان اوصاف و علائم پیغمبر اکرم و مژدههاي )
مربوط بظهور آن حضرت میباشد و حسن میگوید مقصود از کتمان ما انزل اللّه احکام الهی است بنا بقول اول أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 3، ص: 401
مراد از کتاب در این آیه مبارکه تورات است و بنا بقول دوم مراد از کتاب قرآن و سایر کتب آسمانی است.
5) مفسرین در ذیل جمله و لا یکلمهم اللّه سه معنی ذکر کردهاند: )
اول یعنی بقدري آنها پست و بیمقدارند که لایق حرف زدن با خداوند متعال نمیباشند تا خدا با آنان سخن بگوید.
دوم یعنی سخنی که خیر آنها در آن باشد از خداوند متعال نمیشنوند و خداوند از روي رحمت و مرحمت با آنها سخن نمیگوید.
سوم یعنی بدون سؤال و جواب وارد جهنم میگردند و صاحب تفسیر مخزن العرفان میگوید: متبادر بذهن همان معنی اول است و
همچنین در جمله لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ سه قول نقل شده است:
1) یعنی کفار در جدائی و تفرقه انداختن بین کلمات حق از هم بسیار دورند که هر کسی برأي و اندیشه خود چیزي میگوید که )
بر خلاف حرف دیگران است.
2) یعنی آنها در هواهاي نفسانی و همچنین در گفتارشان بسیار اختلاف دارند. )
3) یعنی هر یک از کفار راجع بقرآن چیزي میگوید بعضی میگوید قرآن شعر است برخی میگوید سحر است عدهاي میگویند )
کهانت است گروهی میگویند اعجمی است و جماعتی میگویند اساطیر و گفتههاي پیشینیان است.
ص: 402
روایات .... ص : 402
1) امام جواد علیه السّلام از پدرانش روایت کرده که از رسول خدا پرسیدند اگر ما در زمین گرفتار مخمصهاي شویم چه موقع )
خوردن مردار براي ما حلال میشود پیغمبر فرمودند:
ما لم تصطبحوا او تغتبعوا أو تحتفئوا بقلا فشأنکم بهذا.
یعنی موقعیکه آن را غذاي ناشتائی صبحانه یا غذاي شبانه خود قرار ندهید یا سبزي بدست نیاورید میتوانید گوشت مردار را براي
سد جوع بخورید ولی اگر سبزي بدست آورید آن را بخورید نه مردار را.
حضرت عبد العظیم حسنی علیه السّلام که راوي خبر است میگوید بآن حضرت عرض کردم پس معنی فرمایش خدا که میفرماید:
فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ چیست؟
فرمود عادي دزد را گویند و باغی کسیکه بعنوان لهو و لعب دنبال شکار رفته و غرضش آوردن روزي براي عیال خود نباشد بر این
دو شخص خوردن میته در حال اضطرار هم مباح نیست چنانکه در حال اضطرار نیز مباح نبوده است و همچنین قصر کردن نماز و
نگرفتن روزه نیز در این سفر براي او جایز نیست.
2) امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند: )
من اضطر الی المیتۀ و الدم و لحم الخنزیر فلم یأکل شیئا من ذلک حتی یموت فهو کافر.
یعنی اگر کسی ناچار شود بخوردن مردار و خون و گوشت خوك و چیزي ص: 403
صفحه 198 از 286
از آن نخورد و بمیرد کافر مرده است.
3) از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که آن حضرت فرمودند: )
الباغی یخرج علی الامام و العادي الذي یقطع الطریق.
4) در کافی از امام جعفر صادق علیه السّلام در ذیل آیه مبارکه فَمَنِ اضْ طُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ نقل گردیده که آن حضرت فرمودند: )
باغی کسی است که دنبال صید میرود و عادي کسی است که دزدي میکند و آنها حق ندارند گوشت مردار را حتی در موقع
اضطرار بخورند و حق ندارند که نمازشان را هم قصر بخوانند لیکن تفسیر عیاشی از آن حضرت نقل کرده که باغی بشخص ظالم و
عادي بشخص غاصب گفته میشود.
5) تفسیر مجمع البیان از امام محمّد باقر و امام جعفر صادق علیهما السّلام نقل کرده که منظور از باغی و عادي کسی است که بر )
امام و پیشواي مسلمانان ظلم نکرده و بواسطه معصیت از راه اهل حق بیرون نشده باشد.
ولی همه این معانی از باب بیان مصداق است و منافاتی در بین آنها نیست.
6) عیاشی از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که از چگونگی نماز شخصی که کور شده و دکتر دستور داده که باید یک )
ماه استراحت کند سؤال کردند حضرت فرمود مانعی ندارد و باید همانطور نیز نمازش را بخواند و سپس آیه فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا
عادٍ را قرائت فرمودند.
از این روایت و امثال این میتوان استفاده کرد که در تمام موارد اضطرار میتوان براي رفع حکم از مضطر باین آیه استناد نمود و آیه
مبارکه حتی در احکام حقوقی و جزائی نیز حکومت دارد. ص: 404
8) در کتاب کافی و تفسیر عیاشی از امام جعفر صادق علیه السّلام در ذیل آیه فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ روایت کرده که آنحضرت )
فرمودند جاي بسی تعجب است که چگونه علماء یهود و نصاري بمنظور هدفهاي مادي خود را بکیفر و عذاب آتش دچار کردهاند.
و در روایت طبري است که فرمود: چطور مردم جرئت دارند کاري بکنند که عاقبت آن کار آتش جهنم باشد.
تجزیه و ترکیب .... ص : 404
قوله تعالی أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ.
کلمه اولئک مبتداء و ما بعد آن خبر و کلیه آنها خبر است براي انّ و اولئک در جمله أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَۀَ بِالْهُدي بدل از
اولئک اول و کلمه ما اصبرهم افعل تعجب و محلا مرفوع است.
ص: 405